راز خانواده ملکه(قسمت3)
 
leave it to me
Keep moving forward
 
 
جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 20:48 ::  دستای کوچولوی : ♫ ♪ لوچیا آنا-go go tomago♪ ♫

فردای اونروز کریستال به خونه میرنا اومد.

کریستال:خب همه چی آمادست؟

میرنا:آره وای نمیدونی چه قدر استرس دارم!

کریستال:هه میدونی توی این لباسی که من برات انتخاب کردم چه قدر خوشگل شدی؟

میرنا:اوه کریستال بس کنی مثلا امروز برام روز مهمیه و باید بیشت از همیشه آرامش داشته باشم!

کریستال:هه خب باید بگم که حق با توئه.

میرنا:ببینم اونجا که زیادم دور نیست؟

کریستال:نه بابا فقط نیم ساعت رانندگی

بعد باهم رفتن به طرف ساختمون تشکیل برنامه اونجا رسیدن میرنا گفت:وای من هنوز ثبت نام نکردم!

کریستال:مشکلی نیست مجری برنامه سریع ثبت نامت میکنه البته قبلش باید باهاش محاصبه کنی.

میرنا:مجری برنامه کیه؟

کریستال:یه خانم بد اخلاق به نام میلی دامیان.

میرنا:اون همه کارست؟

کریستال:نه بابا رئییس اصلی برادرش کرملیوس دامیانه ولی خودش مجریه راستش آقای دامیان مرد خیلی خوب و عاقلیه ولی خواهرش کرملویس دامیان خیلی بد عنق و بد اخلاقه!!!!!

بعد از یه پیش خدمتی که داشت رد میشد گفت:ببخشید خانم دامیان کمی میان؟

پیش خدمت:اممم گفتن امروز دیر میان و آقای دامیان هم باهاشون میاد.

کریستال:عالیه تا اون دوتا کسل کننده بیان وقت دارم اینجا رو نشونت بدم بعد دست میرنا رو کشید و دوید.

میرنا:واوووووو

به یه سالن رسیدن یه دفعه صدای موسیقی آرام بخشی شنیدن.

میرنا:چه آهنگ قشنگی؟

کریستال:صدا از اونور میاد!!!

رفتن اونطرف دیدن یه دختر موطلایی که لباس عجیب غریبی تنشه داره پیانو میرنه

دختره یه دفعه روشو برگردوند و نگاهی به اونا انداخت.

اون موقع میرنا و کریستال نزدیک بود از خجالت آب شوند خب البته دختره هم با حالتی که خیلی رو رو کم میکرد نگاه میکرد.

دختره جلو اومد بهشون نگاه کرد ولی چیزی نگفت.

میرنا که یه خرده خجالت کشیده بود لرزان گفت:ااا های.

دختره تعجب کرد و گفت:امممم های.

بعد پرسید:شما شرکت کننده این؟

کریستال با غرور اومد جلو وگفت:بله من کریستال وارنم و این میرنا هاچینسون هنوز ثبت نام نکرده.

میرنا:ببخشید خانم میتونم اسمتون رو بپرسم همینظور چند سال دارین؟

دختره:اسم من؟اسم من فیلیزه و 17سالمه.

کریستال:پس با این حساب یه سال از ما بزرگتری.

میرنا:ببخشید لباست توجه منو خیلی جلب کرد.

کریستال:اوه آره شبیه لباس قدیمی اتریشی هاست!!!

فیلیز:نه این لباس لباس قدیمی و سنتی خانواده مائه پوشیدنشم یه اعتقاده بین ما اتریشی نست!

کریستال:و جنابعالی کی باشین؟

فیلیز خواست جواب بده ولی گوشیشو نگاه کرد یه خرده ترسید و نیمه لبشو گاز گرفت.

میرنا:هوم؟چی شده؟

فیلیز:اممممم هیچی من باید برم.

بعد با حال ناراحت و فکر مشغول و خرابش رفت

کریستال:به نظرت یه خرده عجیب و مرموز نبود؟

بعد به پیش خدمتی که داشت رد میشد گفت:ببخشید میشه بگین اون کی بود؟

پیش خدمت:اون موطلاییه رو میگین؟اون فیلیز دامیان برادرزاده میلی دامیان و دختر آقای کرملیوس دامیانه داور هم هست.

هردو باهم:هاهههه داور!!!!!

پیش خدمت:آره میلی دامیان چون برادر زادشه اونم داور کرده

میرنا:ببخشید اخلاقش چطوره؟

پیش خدمت:اون دختر خوبیه خیلی آرومه و زیاد اهل حرف زدن نیست ولی به ظاهر آرومش توجه نکنین وقتی به رو بیاد بدجوری خشن میشه چی میگن مرموزه دیگه!ببخشید من باید برم

کریستال:تورو نمیدونم ولی من پسند نکردمش!

میرنا:من که میگم دختر بدی نیست

بعد باهم رفتن به طرف بالکن

کریستال:وای نمیدونی اینجا قشنگ ترین منظره این ساختمون رو میتونی ببینی همینطور اون دشتای سرسبز اونور.

میرنا:آره راست میگی واقعا خیلی زیباست!!

ولی حواسش نبود پاشو زد به سطل آبی که اونجا بود سطل آب هم از بالکن افتاد پایین از بدشانسی هم اون پایین سه پسر به اسمای سالی/اندرو و تای اون پایین بودن که یکیشون پسرخاله فیلیز بود

اون پایین پسرا داشتن سربه سرهم میذاشتن

اندرو:من میگما سالی تو و فیلیز اصلا به هم نمیایین ههههه.

تای:هه بس کن دیگه اندرو انقدر سربه سرش نذار گناه داره.

اندرو:نمیدونم وقتی اصلا به هم نمیان چجوری خواهر و برادر شدن!

سالی:چندبار باید بهت بگم فیلیز خواهر من نیست دختر خالمه ولی مثل خواهرم دوسش دارم.

اندرو:هه آره جون خودت.

تا سالی خواست جوابشو بده سطل آبی که میرنا پرت کرده بود افتاد روش

سالی:ددقققققققبببببب!!!

اندرو و تای:هههههههههههههههههههههههههههههه

سالی موهای خیسشو به هم مالید و گفت:آخخخ آخه بدتر از اینم میتونست باشه؟

اندرو:آره ممکن بود شبیه تو بشم ههههههه

سالی:هه هه هه بامزه ببینم به اینم میخندی؟

بعد لیوان آب پری که دستش بود به طرف اندرو پرت کرد.

اندرو گفت:اوهه بعد سرشو پایین آورد و آبی روش نریخت

اندرو:هه هه هه

از اون طرف میرنا و کریستال داشتن میومدن تا معذرت خواهی کنن ولی پاشون سر خورد و زمین خوردن وقتی چشماشون رو باز کردن دیدن اندرو و سالی دارن نگاشون میکنن از شدن حجالت یه خرده سرخ شدن

سالی دستشو به طرف میرنا دراز کرد و گفت:کمک میخواین مادمازل؟

میرنا که نزدیک بود غش کنه به زور خودشو نگه داشت دست سالی رو گرفت بلند شد و گفت:اوهه البته!

اندرو به صورت کریستال نگاه کرد و گفت:بامزست!

کریستال:منظورت چیه بامزست؟!!!!

اندرو:از دخترایی مثل تو خیلی خوشم میاد یا بهتره بگم از دخترایی که تنشون به خاطر پایین اومدن لباسشون داره دیده میشه.

کریستال پایینشو نگاه کرد دید دامنش بالا رفته و تنش داره دیده میشه از شدت خجالت مثل خون شد سریع طرز نشستنشو عوض کرد و لبخندی زد

ولی توی راهرو هی غر میزد

کریستال:اون با خودش فکر کرده کیه؟Ho is he think he is

اوفف خجالتم نمیکشه راجع به تن و لباس من نظر میده اصلا به توچه که راجع به ریخت من نظر میدی به تو اصلا حق این کار رو نداری هیچ مردی نداره

خیال کرده میتونه منو با شیرین زبونی و اون بازوهای قویش گول بزنه

اوههه میرنا کاش نمیرفتی معذرت خواهی

میرنا توی دلش به غر غر های کریستال خندید

یه دفعه سر راشون یه خانم اومد و گفت ببخشید شرکت کننده های جدید شمایین؟

میرنا وقتی اونو دید یه خرده ترسید و گفت:هه ههه بله

بعد یه آقایی اومد و گفت:من کرملیوس دامیانم

بعد به خانمه اشاره کرد و گفت:واین خواهرم میلی دامیان.

بعد به فیلیز اشاره کرد و گفت:واین دخترم فیلیز دامیان.

بعد به سالی اشاره کرد و گفت:و این پسرخاله فیلیز سالی مک گرگور

میرنا:ام ام ام من میرنا هاچینسونم هنوز صبت نام نکردم دوستم کریستال وارن گفت باید باهاتون مصاحبه کنم.

آقای دامیان:بله بفرمایین چایی میل کنین.

بعد توی بالکن نشستن چای خوردن.

کریستال:آقای دامیان واقعا خنده داره که دخترتونو داور کردین

میرنا:اهم اهم

آقای دامیان:هوم!چی فرمودید؟

میرنا:اههه منظور کریستال این بود که خیلی جالبه که دخترتونو داور کردین.

اقای دامیان:اوه بله راستش من از اول میدونستم که فیلیز میتونه اینکاره بشه برای همینم الان خیلی بهش افتخار میکنم.

فیلیز یه خرده خجالت کشید ولی چیزی نگفت و فنجون چای رو توی دهنش نگه داشت.

سالی:ببینم کریستال خیلی وقته اینجاست؟

کریستال:اوهه آره و از وقتی که اینجا بودم فهمیدم که نقطه ضعف شماها چیه.

خانم دامیان:خب بگو نقطه ضعف ماها چیه دختر؟!!!!!

کریستال:مثلا این قندون شما نباید قندون رو این شکلی بذارین باید اینجوری بذارین

ولی هواس پرتی قندون رو به هوا پرت کرد میرنا ترسید آبروریزی بشه خم شد تا قندون رو بگیره ولی خیلی سنگین بود ومیرنا محکم افتاد روی میز طوری که یه شیرینی خیلی گنده به هوا پرت شد و خورد به صورت فیلیز فیلیز هم چون ضعیف بود و امادگیشو نداشت با ضربه پرت شد پشت کله اش خورد به نرده و افتاد زمین سالی رفت دستشو گرفت و گفت:دختر خاله حالت خوبه؟

فیلیز:من اههه من خوبم اههه

میرنا سرشو بلند کرد و دید خراب کاری واقعی رو کرده به صورت خانم و آقای دامیان شیرینی پرت شده و سر فیلیز هم بدجور ضربه دیده خیلی ترسید و گفت:وایی معذرت میخوام.

خانم دامیان:نیازی به معذرت خواهی نیست فقط این که این چای تمومه سالی توهم دست دختر خالتو بگیر و بیا و بازوی آقای دامیان رو گرفت و رفت.

کریستال:واقعا معذرت میخوام همش تخصیر من بود.

میرنا:نه کریستال حق با تو بود.

کریستال:هی اون فقط یه شوخی بود.

میرنا:نه کریستال تو راست میگفتی من خیلی دست و پا چلفتی ام و نمیتونم خودمو کنترل کنم

کریستال:واقعا متاسفم میرنا الان منم که باید شرمنده و ناراحت باشم.

میرنا:مهم نیست

خب الان نوبت قسمت چهار هم میرسه


نظرات شما عزیزان:

VAMPIRE GIRL
ساعت1:41---9 تير 1393
ممنون قشنگ بود.

VAMPIRE GIRL
ساعت1:40---9 تير 1393
کمی = کی
نست = نیست
حجالت = خجالت
Ho = who
صبت نام = ثبت نام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش آمدید من در این وبلاگ داستان مینویسم که امیدوارم خوشتون بیاد میتونین منو آلتین یا لوچیا آنا صدا کنین یا گوگو تماگو درضمن من دراین وب عضوم http://dastanmn.mihanblog.com تورو خدا بهش سر بزنین قول میدم پشیمون نشین
آخرین مطالب
همسایه ها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رویاهای یک ستاره و آدرس mirena.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 69
بازدید کل : 56846
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 252
تعداد آنلاین : 1